تقدیم به مسافر کوچک بهشت که نخواست پایش به خاک دنیا بیالاید
زچشمم ازغمت جویی ز خون جاری است فرزندم
چرا جای سرت بر شانه ام خالی است فرزندم؟
تحمل کردنش سخت است دنیا بی حضور تو
نمی دانی عجب دنیای غم باری است فرزندم
میان کوچه و بازار بغضم را فرو خوردم
دلم پر خون از این اندوه پنهانی است فرزندم
به جای دامن مادر سرت بر بالش خاک است
دریغا نوگلم ، جای تو آن جا نیست فرزندم
+ نوشته شده در یکشنبه بیستم شهریور ۱۳۹۰ ساعت 14:39 توسط حسن متقی
|